رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و آب دیده در کنج غم خزیدهبر آب دیده ما صد جای آسیا کنخیره کشی
است ما را دارد دلی چو خارابکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کنبر شاه خوبرویان واجب وفا
نباشدای زردروی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردی'>دردی است
غیر مردن آن را
دوا'>دوا نباشدپس من
چگونه گویم کاین درد را دوا کنمولانا سفر که گریه ندارد...
ما را در سایت سفر که گریه ندارد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 110 تاريخ : شنبه 2 مهر 1401 ساعت: 2:26